|
مرحبا ای همدلانِ نیکبخت آفرین بر راه و رسمِ پاکتان سالها در عشقِ دین خوش سوختید اُمّت از تقوایتان رهتوشه ساخت ای عزیزان راهِ ما راهِ شماست با امام ِ اُمّتِ حقجوی خویش چون رجایی، باهنر، بیگفتگو
هستی در نیستی شعری از شهید دکتر محمدجواد باهنر شور عشقت به دل افتاد چنان مست شدم که زخود قطع نمودم، به تو پیوست شدم آتش عشق تو در دل شرری زد که سحر سوختم، خاک شدم، یکسره از دست شدم نیست از من اثری هرچه بگردم چکنم؟ لیک در کوی تو چون نیست شدم هست شدم سر نهادم به کفت پای بر افلاک زدم مهر گشتم چو تو را ذره شدم، پست شدم با تو بی پرده بگویم که گرفتار توام بی جهت نیست که آزاده و سرمست شدم کشته راه ایمان سروده شهید محمدعلی رجایی برای همسرش تا بشیر تابناک روز دامن گستراند از فراز کوهساری دور در دامان صحرا بوسه رگبار دشمن دور از چشم عزیزان می نوازد پیکر خونین ما را همسر من! زندگی هرچند شیرین است اما با تمام آرزوها دوست می دارم به دشت سرخ خون گلگون برویم یا که بر امواج هستی قطره ای شفاف باشم تا که از دریا بگویم همسر من! لاله ای خونین به روی سینه بنشان چون شب اندیشان هراسانند از گلواژه خون همسر من! سرفرازا چهره بگشا خوشه های اشک را ازدیده برچین تا مبادا یاغیان شب بپندارند تواز شوی دربندت به زندان ننگ داری همسر من! بعد من با کودکانت مهربانتر باش عین نور چشمانت تا که ننشیند غبار غم به روی چهره معصومشان هرگز! همسر من! کودکانت روزگاری گر نشانی از پدر جویند یا که از نام پدر گویند گو که شد در راه ایمان کشته با لبهای خندان نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |